Tuesday, July 31

  اسمش عشق نیست اون که باعث میشه آدمهارو راحت ببخشی و بگذری و فراموش کنی... درد بودنه که گاهی عمیقتر و قویتر از اونه که خراشها ردی روش بگذارن...

Monday, July 30

Tingler

آخرین پست اینجا رو شش سال پیش نوشتم... نمیدونم حتی اگه این دکمه سیو رو بزنم این نوشته رو میتونم روی بلاگ ببینم یا نه...... 

چقدر پرت شدم از خودم... چقدر شور هست اینجا توی نوشته های گذشته... حتی در من بی شور بی صدای بی رمق اون روزها 
نسبت به من منجمد این روزها... که هیچ نیست جز یه جسم نسبتا سخت که چیزی جزقانون کنش و واکنش بهش حکم نمیکنه 


نمیخوام قبول کنم که بزرگ شدن باید با این همه خفه شدن همراه باشه