Wednesday, June 21

امروز آخرشه

جیغ های زن گوینده رادیو مغزم رو دقیقا داغ می کرد: امروز آخرشه...نه... خرداد رو نمی گم! امروز آخرشه! ... اصلا یه روز دیگه س...آخرشه!... امروز آخرشه

7 comments:

Anonymous said...

امروز اولش بود...تابستونو نمی گم...اولشه...

SAM said...

اول لحن خودتون رو مشخص کنید: جیغ یا فریاد؟؟ بعد فکر کنم به اندازه صحبتهای این خانوم باید جدی بگیرم این اخطارو یا نه!!!

Anonymous said...

سلام...
اگر مجري چهارراه جواني بود... من پايه ام... آخرشه با جيغ خودش! شما هم اگر خوشت نيامد چون دختري! اگر جاي من بودي کلي سرکيف ميامدي... آخره انرژيه......

SAM said...

اگه انرژی در جیغ زدن به شیوه اون خانوم باشه من همین بی انرژی بودن خودم و همه مردمان رو خیر باقیه می دونم! ولی باور ندارم که اینطور باشه...و باور نمی کنم که صرف مرد یا پسر !!! بودن کافی باشه برای تحمل این نوع افراد یا اجناس!! اصولا باور نمی کنم که حتی شخص شما سرکیف اومده باشید!!! خیلی مصنوعی بود جیغ هاش...حتی یه ذره نشاط توی صداش نبود...با صدایی که انتظار داری فحشت بده داشت جیغ می کشید...و به حست اجازه نمی داد کلمات رو هم درک کنه....ولی به هر حال شاید هم علف و بزی و این حرفا اینجا هم صادقه

Anonymous said...

Simplicity
اين تفاوت به همون بحث «ساده بودن» که يکبار بحثش شد برميگرده... کافي است وقتي راديو روشنه مثل يک آدم صاف و ساده که فيلمهاي پر محتوا و خفن را براي نيکل کيدمن و امثالهم ميبينه باشي... مظمئن باش هيچ چيز از ارزشهاي اجتماعي ات کم نميشه...
چند وقت پيش در حاشيه يک کنفرانس علمي خفن با حضور چندتا مهمون خارجي بعد از اجراي موسقي محلي ترانه معروف «تو مثل گلي» هم خونده شد... جالب بود اکثر استادها و آدمهاي گنده کلي کيف کردند و سر حال اومدند، آخرش هم براي حفظ کلاسشون گفتند اون ترانه آخري يک کمي سبک بود و جايش اينجا نبود
اين توضيح را بدهم که منظورم از حرفهاي بالا اين نبود که خودت را گول بزن. درمورد اوون مجري هم که اسمشو نميدونم ولي ميدونم منظورت کيه... فکر کنم خواهرش هم از مجريهاي قديمي راديو باشه... از نظر من همينقدر که براي کارش انرژي ميگذاره قابل تمجيده... حالا برنامه يه نويسنده حسابي نداره که ما نبايد «تخليه انرژي» اوون را ضايع کنيم... البته اينا نظر من بود به بز و علف هم ربطي نداره...

SAM said...

یکی یکدونه جان فکر کنم تفاوت ما در اینه که خونه شما جیغ کم داره و خونه ما زیادی!!!
من وقتی جیغ های دو تا بچه نیم وجبی بیخیال عالم و آدم رو هر روز و شب می شنوم و لذت می برم هیچوقت نمی تونم لذت ببرم از جیغ های یه آدم گنده ای که معلومه داره تلاش می کنه فکرها و غمهای خودشو فراموش کنه تا از عهده شغلش بربیاد

اتفاقا داشتم فکر می کردم کی این بیچاره رو مجبور کرده جیغ بزنه! یا چرا خودش فکر می کنه اگه مطابق سفارش جیغ بزنه حالش بهتر می شه!!!

ولی منظور من از این پست، چیز دیگه ای بود........عبارت "امروز آخرشه" که یه نفر(حالا هر کی و هرجور) داشت توی گوشم فریاد می زد در طول روز بهم ثابت شد...........این جمله های کوتاه برای بخاطر نگه داشتن اون اتفاقات بود!

Anonymous said...

واقعاً...