کسی بود که شبیه من بود به قدری که بارها نیمه آشناها اشتباهمون گرفته بودن... امروز عکسهای عروسیش رو می دیدم که بغل مردی خیلی شبیه تو ایستاده بود...
این دنیا انگار همه ی جایگشت های ممکن رو امتحان می کنه اما روی چند تا کپی... روی هر کپی هم تا بهش فرصت بدی کارشو تکرار می کنه که شاید همه ی نتایج ممکن از هر جایگشت رو پیدا کنی... تازه اگه بدونی تکرار اونو نباید با تکرار جواب بدی
5 comments:
دنيا واسه همينه ديگه
ميخاد صافمون كنه
البته مون به دنيا بر ميگرده ها
وگرنه من كه اون نيستم
هر بار كه دلم خواست چيزي برايت بنويسم چيزي نتونستم به جز يك سه نقطه ناقابل كه اونم پيش خودم موند ... براي اين يكي هم ... چيزي نيست به جز تكرار
سناریوی پیچیده ای بود. این نرگس خودمونه؟
کدوم خودمون؟ شاید همون نرگس، شاید هم یکی از اون یکی نرگسهای خودمون!
Post a Comment