Sunday, July 2

سر زلف او

گر نه تهی باشدی بیشتر این جویها
خواجه چرامی دود تشنه در این کویها

خُم که در او باده نیست هست خم از باد پُر
خمّ پر از باد کِی سرخ کند رویها

هست تهی خارها، نیست در او بوی گل
کور بجوید ز خار، لطف گل و بویها

با طلب آتشین، روی چو آتش ببین
بر پی دودش برو، زود درین سویها

بر رخ او پرده نیست، جز که سر زلف او
گاه چو چوگان شود، گاه شود گویها

آهوی آن نرگسش، صید کند چونکه شیر
راست شود روح چون، کژ کند ابرویها

مفخر تبریزیان، شمس حق بی زبان
توی بتو عشق توست، باز کن این تویها

No comments: