زخم بی مرهم غرور هر روز چرکین تر می شه و دردآورتر... تقلای اندیشه هم برای خلق فریبهای التیام بخش، فقط نمکی بر زخم...
فروریختن غرور مثل پوکیدن ستونهای قوامه، مثل شکستن شیشه های مات فاصله، مثل چرخ شدن محتویات "دل"، مثل برداشتن سد هویت، مثل دریده شدن پیراهن زنی در برابر هرزگی مردهای مست یک میکده...
رخوت
آوار
گرسنگی ویرانگری
و درد
درد بی مرهم
درد بی تسکین
درد بی تخدیر
بیچاره ذهن با اینهمه تقلای عبث
فروریختن غرور مثل پوکیدن ستونهای قوامه، مثل شکستن شیشه های مات فاصله، مثل چرخ شدن محتویات "دل"، مثل برداشتن سد هویت، مثل دریده شدن پیراهن زنی در برابر هرزگی مردهای مست یک میکده...
رخوت
آوار
گرسنگی ویرانگری
و درد
درد بی مرهم
درد بی تسکین
درد بی تخدیر
بیچاره ذهن با اینهمه تقلای عبث
No comments:
Post a Comment