وقتی خواستم روابط عمومیم رو تقویت کنم تا یه آدم محکم به نظر برسم، یاد گرفتم تمام انواع مختلف احساسات منفیم رو با ریختنشون توی یه پوزخند خالی کنم، و تمام شور و شوق و شادیم رو توی خونسردی و بی تفاوتی پنهان کنم
کی میفهمه این بشر صفر و یکش قاطی شده؟! اونایی هم که میفهمن، لااقل وقتی یکها رو صفر میبینن، صفرها رو هم یک نمیبینن
حالا هر وقت مثل سنگ میشینم و تماشا هم نمیکنم میگن اَه اَه چه مغرور... هر وقت هم آروم میخندم میگن چرا پوزخند میزنی
همینه که عشق چال میشه وقت تلاش برای گسترش روابط عمومی
تا یه مدت هیچ ادب اجتماعی حالیم نیست که به کسی رحم کنم! حوصله هم ندارم
تمرین باید کنم... شاید باز هم خالص بشم
کی میفهمه این بشر صفر و یکش قاطی شده؟! اونایی هم که میفهمن، لااقل وقتی یکها رو صفر میبینن، صفرها رو هم یک نمیبینن
حالا هر وقت مثل سنگ میشینم و تماشا هم نمیکنم میگن اَه اَه چه مغرور... هر وقت هم آروم میخندم میگن چرا پوزخند میزنی
همینه که عشق چال میشه وقت تلاش برای گسترش روابط عمومی
تا یه مدت هیچ ادب اجتماعی حالیم نیست که به کسی رحم کنم! حوصله هم ندارم
تمرین باید کنم... شاید باز هم خالص بشم
No comments:
Post a Comment