خواب دیده بودم که اضطراب مادر شدن دارم!... خواب دیده بودم جنین فاسدشده چرکآلودی رو از تنم بیرون میکشن... خواب دیدم مدادها و خودکارهام رو از چاهک توالت بیرون میآرم و هیچ کثافتی آغشته نیست نه به دستم و نه به قلمها
خواب ندیده بودم که اینهمه حاضر باشی............ روزی که باید میبوسیدمت... یا پیش گُلها مینشستم و یادت میکردم... با ترانهای که به تلخی نبودنت آهنگ میداد... اما باز هم نادیده گرفتمت و خودم بودم... لاف میزنم که اگه بودی
.......