طبیعت بازیهای عاشقونه اینه که وقتی طرفت خوشگله، چپ و راست براش زبون میریزی و قربون صدقهش میری و خودتو میکنی توی چشش
اگه خوشش نیاد با نوشتن باهاش حرف میزنی... خب نمیتونی نگی
اما اگه طرف خوشگل نباشه، سر قربون صدقه چنان حساب و کتاب دقیقی داری که نه سیخ بسوزه و نه کباب... نه احساس کنی بیخود داری انرژی مصرف میکنی و نه موضع مطمئن رابطهت متزلزل بشه! نوع ابرازشم با یه ترانه ای، عکسی، یا یه چیزیه که هیچ جور محصول خودت نباشه و مخاطبش هم هیچ ویژگی خاصی نداشته باشه تا وانمود کرده باشی فقط یه چیزیه که ازش خوشت میاد، نه چیزی که مخصوصاً برای طرف انتخاب کردی
:پ.ن
مونیکا جلیلی - سلطان قلبها
4 comments:
اوووووووووم
بازيهاي عاشقونه؟
گمون نكنم تا جايي كه يادم مي اد وقتي كه عاشق شده بودم اصلن حواسم به قيافه اش نبود
گمونم عشق رو با سرگرمي يا شهوت (به تعبيري ديگه) اشتباه گرفتي
البته اين رو نبايد به معناي مقدس نمايي من بذاري . فقط منظورم اينه كه خيلي ايده ال نگاه كني، عشق اين نيست
وقتی می گی اصلا حواسم به قیافهش نبود یعنی اونقدری خوشگل بوده که ناخودآگاه متوجهش بشی ولی نه اونقدر که خوشگلیش متحیرت کنه
وقتی هم از فعل ماضی بعید برای یاد کردن عاشقیت استفاده میکنی من شک میکنم اونی که حس کردی همون سرگرمی نبوده باشه که منظور خودته... اگه عاشق بودی،حداقل از ماضی ساده استفاده میکردی (وقتی عاشق شدم)... اونی هم که منظور منه، دقیقا بازیهای عاشقونهست... نه عاشقی
وگرنه عاشق شدن نیازی به دیدن طرف هم نداره... چه برسه به خوشگل بودنش یا نبودنش
ولی کیه که عاشق بشه
منم نمیخوام ادای آدمای مادی رو دربیارم
ولی
That’s the way it is
روان شناسي مي كني؟
به به
ميگم يكم ديگه حرف بزنم بهم بگي در آينده چي ميشم؟
تو هم عجب شاكيي هستي ها!
يعني من هم قاشق بازي مي كردم؟
؟
؟
نمي دونم
نه لزوما
من گفتم شک می کنم
من نمی دونم... خودت می دونی و اونی که می دونه
یه نوع روابط از سرگرمی شروع می شن اما به جاهای خیلی بلندی می رسن
درکل ملت می رن کتاب می نویسن در این مقولات
با این چهارتا کلوم نمی شه قضیه رو سر هم آورد
Post a Comment