Sunday, July 27

I had no IDEA


خواب می‌دیدم یواشکی وارد یه ساختمون شبه نظامی یا ورود ممنوع شدم... پیدام که کردن، بر خلاف همیشه انقدر طبیعی دروغ گفتم به خانمی که پرسید اینجا چی کار داشتی که باور کرد. بردنم بیرون اتاق... زنی شبیه و فرمت هنرپیشه‌ها نشسته بود روی نیمکت و گریه می‌کرد... شاکی بود... مخاطبش که جواب داد دیدم آل پاچینوئه... گفت:

I had NO idea
that THIS would be coming

با استرس‌های مختلف جمله‌ش رو تکرار کرد... به همون آل پاچینویی هم هر قدر پیشتر می رفت، حسی که توی جمله‌ش بود قوی‌تر و محکم‌تر می‌شد تا فریاد بغض‌آلودی بشه
بیدار شدم
باز خوابیدم... و خواب دیگه‌ای دیدم... جایی شبیه کافه بود... دخترها می‌گفتن وانمود می‌کنه حواسش به همه هست... اما به هیشکی نیست جز یکی... بعد به من نگاه می‌کردن... سرم پایین بود و من هم وانمود می‌کردم که حواسم به هیشکی نیست... گرچه حرفشون خوشایندم بود، اما مهم نبود... احساس بی‌تفاوتی داشتم... عبث بودن رفتارش

بعد در طول روز هر قدر می‌تونستم مراوده‌ی دیداری و کلامی و تکست داشتم با دوز بالایی از آدم‌های نو و کهنه
همه عبث

2 comments:

Anonymous said...

تا دیر هنگام فیلم نبین . فیلم های ترسناک نبین . سریال لاست نبین . در آماده کردن میز شام به مامان کمک کن. برای خرید نون برو نونوایی و تو صف وایسا. تاکسی تلفنی نگیر . از ماشین شخصی استفاده نکن . با اتوبوس مسیراتو برو. تلویزیون ایرانو نگاه کن .

SAM said...

من اول فیلمامو می بینم بعد باقی کارامو می کنم... در نتیجه باقی کارهارو دیرهنگام انجام می دم.. نه فیلم دیدنو
ژانر وحشت کم می بینم
هنوز شروع نکردم لاست رو
شرمنده ام در مورد کمک مامان... مقدور نیست
قبلنا زیاد توی صف وایسادم... حالا هم بربری زیاد می گیرم، به شرط اینکه صف نباشه
تاکسی اس ام اسی چطور؟
به محض خرید ماشین شخصی ازش استفاده نمی کنم
با اتوبوس؟ من اونقدر پولدار نیستم که با اتوبوس رفت و آمد کنم... هر بار سوار اتوبوس شدم کیفمو زدن
شرح تلویزیون ایران توی دو تا پست پایین تر اومده!


حالا همه اینا چرا؟