Sunday, April 6

همه ی آرزوهای محال من


که زنی بودم با هزار چهره! یه روز مونیکا بلوچی! یه روز کیت بلانشت... یه روز سوفیا لورن... یه روز نیکول کیدمن داگویل... یه روز ژولیت بینوش دمیج! یه روز ژولیت بینوش سبکی تحمل ناپذیر هستی... یه روز هم یه دختر دهاتی با زیبایی وحشی بومی جایی که زندگی می کنم...
بعد یه مردی عاشقم می بود که هر روز که من عوض می شدم اون مرد هم عوض می شد و دوباره از نو عاشق من تازه م می شد
و زمین اونقدر بهشت بود که نمی ترسیدم یه عالم دختر و پسر خوشگل داشته باشم که یه روزی از خودشون بپرسن ما رو دیگه چرا...؟؟؟؟؟
و علم چیزی نبود جز کشف رمز همه خوشبختی هامون و زیاد کردنش
و همه ی عالم نابغه بودن


ولی خب محاله دیگه
حضرت حافظ هم در چنین وانفسای آرزوها بوده که هوس فرمودن

حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است


5 comments:

L said...

fek konam daastaan e "zan e heazaar chehreh" az "mard e hezaar chehreh" behtar besheh. har chi baasheh, y filmi keh kaargardaan o nevisandeh o baazigar e naghsheh avalesh, hameh yeki baashan, chizeh maali az aab dar nemiaad

SAM said...

پارتی بازی می کنی؟ اون بیچاره که نویسنده داستان نبود دیگه... ولی من اینجا نویسنده هم هستم! یعنی مالی از آب درنمی اومد؟ خب لابد حکمتش همین بوده که نمی شه!

Anonymous said...

يعني ميشد اون چند خط اول ميشد؟؟؟

اونوقت بازم وبلاگ ما رو ميخوندي؟

SAM said...

اگه می شد، قضیه خیلی پیچیده می شد
اصولا اگه اون چند خط می شد و من دیگه دردیم نبود چرا باید می شستم وبلاگ می نوشتم؟
حالا گیریم از سر خوشی هم می خواستم بنویسم، بستگی داشت دهاتمون اینترنت داشت یا نه!!! (ر ک به متن)
بعد هم اگه می نوشتم، سوال درمورد کدوم وبلاگه؟ از کجا معلوم همین الانش هم می خونم؟؟؟!!!!
حالا به فرض هم می خوندم... از خوشگلی وبلاگ خوان، وبلاگ نویس را چه حاصل؟

L said...

ahan keh intor!
man dar tajob boodam keh mehran modiri chetori in idea be aghlesh resideh. fek mikardam idea ro khoob oomadeh vali too kargardani o baazi kam aavordeh!