Friday, April 21

The Great Longing - درباره ی اشتیاق بزرگ

O my soul, I have taught thee to say "to-day" as "once on a time" and "formerly," and to dance thy measure over every Here and There and Yonder.

ای روان من، تو را آموخته ام که چنان بگویی "امروز" که می گویی "روزی" و "روزگاری"، و از روی تمامی اینجا و آنجا و فراسو، چرخ زنان برقصی و بگذری.

With the storm that is called "spirit" did I blow over thy surging sea; all clouds did I blow away from it; I strangled even the strangler called "sin."

با طوفانی که نامش "جان" است، بر دریای موج خیزت وزیدم و ابرها را همه از آن تاراندم. و من خود بُریدم نَفَس ِ آن نفس بُری را که نام اش "گناه" است.

O my soul, I gave thee the right to say Nay like the storm, and to say Yea as the open heaven saith Yea: calm as the light remainest thou, and now walkest through denying storms.

ای روان من، تو را این حق بخشودم که همچون طوفانی "نه!" بگویی و همچون آسمان گشاده بگویی "آری!" : تو اکنون چون نور آرام می ایستی و از میان طوفانهای نابودگر می گذری.

O my soul, to thy domain gave I all wisdom to drink, all new wines, and also all immemorially old strong wines of wisdom.

ای روان من، من به خاکت همه ی فرزانگی ها را نوشاندم؛ همه ی شراب های تازه و نیز همه ی شرابهای مردافکن بسیار کهنه ی فرزانگی را.

O my soul, every sun shed I upon thee, and every night and every silence and every longing:--then grewest thou up for me as a vine.

ای روان من، من هر خورشید و هر شب و هر خاموشی و هر اشتیاق را در تو فروریختم. آنگاه تو چون تاک روییدی.

O my soul, I have given thee everything, and all my hands have become empty by thee:--and now! Now sayest thou to me, smiling and full of melancholy: "Which of us oweth thanks?—

ای روان من، من تو را همه چیز داده ام و دستانم در تو تهی شده است و اکنون، -- اکنون تو لبخند زنان و آکنده از اندوه با من می گویی:"کدام یک از ما باید شکرگزار باشد؟

--Doth the giver not owe thanks because the receiver received? Is bestowing not a necessity? Is receiving not--pitying?"—

-- "مگر بخشنده نباید شکرگزار آن باشد که ستاننده می ستاند؟ مگر بخشش نیاز نیست؟ مگر ستاندن رحم آوردن نیست؟"—

And verily, O my soul! Who could see thy smiling and not melt into tears? The angels themselves melt into tears through the over-graciousness of thy smiling.

و براستی، ای روان من! کی ست که لبخندت را ببیند و در اشک غوطه نزند؟ فرشتگان نیز خود از مهربانی بی اندازه ی لبخندت در اشک غوطه می زنند.

But wilt thou not weep, wilt thou not weep forth thy purple melancholy, then wilt thou have to SING, O my soul!--Behold, I smile myself, who foretell thee this:

باری، اگر نخواهی بگریی و اندوه ارغوانی ات را در اشک بیرون بریزی، باید بخوانی، ای روان من! بنگر که من، یعنی همان که در برابرت چنین می گوید، خود لبخند می زنم:

--Thou wilt have to sing with passionate song, until all seas turn calm to hearken unto thy longing,--

-- بخوان، با آوای خروشان تا که دریاها همه خاموش شوند؛ تا به [خروش] اشتیاقت گوش فرادهند؛--

--Already glowest thou and dreamest, already drinkest thou thirstily at all deep echoing wells of consolation, already reposeth thy melancholy in the bliss of future songs!—

-- هم اکنون توتافته ای و خواب می بینی؛ هم اکنون تشنه لب از همه ی چاه های ژرف و پژواکنده آرامش می نوشی؛ هم اکنون غم ات در شادمانی سرودهای آینده می آرَمَد.
O my soul, now have I given thee all, and even my last possession, and all my hands have become empty by thee:--THAT I BADE THEE SING, behold, that was my last thing to give!

ای روان من، من اکنون تو را همه چیز داده ام، واپسین چیزم را نیز، و دستان ام همه در تو تهی شده است. بدان که واپسین چیزم همین بود که تو را آواز خواندن فرمودم!
That I bade thee sing,--say now, say: WHICH of us now--oweth thanks?-- Better still, however: sing unto me, sing, O my soul! And let me thank thee!—

با این فرمان به آواز خواندن، اکنون بگو، بگو، کدلم یک از ما باید شکرگزار باشد؟ اما همان بــِـه که بخوانی. بخوان، ای روان من، و بگذار تا من شکرگزار باشم!
Thus spake Zarathustra.

چنین گفت زرتشت.

3 comments:

Anonymous said...

کلمات زیبا، بلند و کوتاه، ظریف و قوی، و کوتاه و عمیق. کاش کتابش رو پیدا میکردم. عاشقت خوندن کتاب اوستا هستم
...

SAM said...

دایی ناصور فکر می کنم این هم یه سوتی دیگه بود!!! این متن از کتاب "چنین گفت زرتشت" بود که نوشته ی خارق العاده "نیچه" است


Dear Mehraiin,
Hi, It would be your kindness to let me know you...It seems I should...F.J?

Anonymous said...

jaleb bood.....oon jomleye aval ro hamin dirooz tooye ye ketabe dige ke naghle ghol avorde bood,khoondam va yadadshtesh kardam......
va emrooz inja