Monday, October 9

خوبم امروز

میخوام ساده بنویسم این روزهارو، اما سادگی جوابگوی قالبهای خالی یا آشفته و سفید تصویر و تصور من نیست... میخوام توجیه کنم خود این روزهام رو، اما جز گاهی خشم، هیچ چیز نمیتونه وادارم کنه به توجیه... خستگی در من یکجا بروز قاطع داره: کلام... از منطق و واژه هاش گرفته تا صوت اداش... این روزها دوست ندارم صدای خودم رو بشنوم، و وقتی لازمه که شنیده بشم دوست دارم زودتر خفه شم!...
این مهم نیست: گفته شدن یا نشدن... نگرانم برای چیزهایی که میتونم توی آشفتگی ها گم کنم... که همیشه گم کرده م... اونقدر که دیگه مدتهاست علاج خودبخود آشفتگیهام شده گم و گور کردن بعضی چیزها، بعضی فکرها، بعضی...
حتماً اینها همه پیآمد هستی خودم هستند... منطق صفر و یکی که ارقامش توی ریزترین واحدهای حافظه و شعورم پخش و پلاهستند... اما کی ازهستی خودش راه گریزی داره؟ ... من هم تغییر میکنم... قابل تغییرم! امابقدر جابجایی این دو رقم توی آرایه های بیشمار ذهنم... "یک" های من به ارقام دیگه تبدیل نمی شن... "صفر" های من زیادتر نمی شن!... به خودم و هیچ کس وعده تغییری بیشتر از جابجایی ارقام رو نمیتونم بدم... و لازم نیست که خودم و هیچ کس بترسیم از اینکه "صفر و یک" های من تغییرکنن... به همین سادگی... من ساده ام، و صریح... به صراحت و سادگی دو رقم که مرزهای بودنم هستن... و بیخطرم... قوانینی هست برای چینش ارقام که تا تخطی نکنم نمیتونم خطری باشم برای هیچ هستی...
نه، حتی اینها هم مهم نیست... همه چیز ساده تر از این حرفها رخ می ده... گاهی همه چیزی که لازمه تا یک روز شیرین بشه، متوقف شدن زیر سایه یک درخت خیس، پا گذاشتن روی خاک نمدارش، و تن دادن به نسیم مرطوبیه که تب وجودت رو با خودش ببره... اما... کسی روی نیمکتی ننشسته منتظرم... و من عجله دارم... به همین سادگی... فرصت شیرین شدن یک روز هدر می ره... و ساده تر ازاین... خیلی ساده تر از این تلخ می شه... تنها، تلخ، ملتهب... و "صفر" هجوم میاره که: چادر هر لحظه از این لحظات رو که از سرش بکشی، همینه... بعد فرار می کنیم از این لحظه ها: بی نگاه، بی لمس، بی عطش آروم گرفتن میونشون... و فقط می پریم از سر لحظه ها... و اگه کسی بپرسه "چند لحظه پیش چی شد؟ چی بود؟ کی بود؟"، یادمون نمیاد... ساده میشه خندید وقتی حتی یادت نیاد که "چند لحظه پیش چی شد؟ چی بود؟ کی بود؟"... اتفاقاً میخندیم... بعد میشنوی: "امروز خوبی ها!"


No comments: